معنی توصیه شده

حل جدول

فارسی به عربی

توصیه

اطراء، توصیه


توصیه دادن

انصح


قابل توصیه

مستحسن، موصی به

فرهنگ معین

توصیه

سفارش کردن، اندرز دادن. [خوانش: (تُ یِ) [ع. توصیه] (مص م.)]

فرهنگ عمید

توصیه

اندرز دادن،
سفارش‌ کردن،
[قدیمی] وصیت‌ کردن،

مترادف و متضاد زبان فارسی

توصیه

اندرز، پیشنهاد، سفارش، نصیحت، وصیت، وعظ، سفارش کردن، اندرز دادن، نصیحت کردن، وصیت کردن


توصیه کردن

سفارش کردن، نصیحت کردن، پند دادن، اندرز دادن

فرهنگ واژه‌های فارسی سره

توصیه

سپارش، پیشنهاد، رهنمود، سفارش

کلمات بیگانه به فارسی

توصیه

پیشنهاد - رهنمود

فرهنگ فارسی هوشیار

توصیه

اندرز کردن و فرمودن


توصیه کردن

‎ پند دادن، سفارشاندن سفارش کسی را کردن، سفارشیدن (وصیت کردن) ‎ سفارش کسی را بدیگری کردن، اندرز دادن وصیت کردن.

فارسی به ایتالیایی

توصیه

consiglio

raccomandazione

لغت نامه دهخدا

توصیه کردن

توصیه کردن. [ت َ / تُو ی َ / ی ِ ک َ دَ] (مص مرکب) اندرز و نصیحت کردن. (ناظم الاطباء). سفارش کردن. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا).

معادل ابجد

توصیه شده

820

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری